تو بخواب میروی و من به خواب پناه میبرم از شر بیداری.

Rainy

 

یه دو سه ساعتی هست از خواب بیدار شدم دیشب که نخوابیدم اصلا . طبق معمول از خواب بیدار شدم‌به یار زنگیدم ولی دوستاش پیشش بودن تحویل نگرفت تازه بار دوم قطع کرد دیگه رفتم صبحونه بخورم البته نهارم بود نه نه ببخشید شام بود راستشو بخواید نفهمیدم کدوم وعده غذاییم بود که خوردم. بعد اومدم نشستم طراحی سایت کردم کمی برنامه نویسی کردم تا خودش زنگید. 

 

یه چند روزی هست از وقتی از دیجی کالا زدم بیرون بیکار شدم از خونه بیرون نرفتم. از بس کارش سخت بود که انگار دلم تا یه ماه استراحت مطلق میخواد . البته تو این وضع کرونا خیلی ام خوبه خونه نشینی یه جورایی دارم دنیارو نچات‌میدم.

من وبلاگو متن و شعرو دلنوشت خیلی نوشتم شاید بیشتر از تعداد نفسهام ولی احساس میکنم اینجا فرق داره نسبت به قبلیا . همه چی فرق کرده ؛ قبلا ذهنم آزاد تر بود رها تر بودم فشار عصبی نداشتم اصلا. هر روز تا بیدار میشدم میرفتم پیش رفقا انقدر میگفتیم میخندیدیم که اصن وقت برای غمگین شدن نبود البته شرایط و اوضاع کشور خیلی مهمه اونوقتا یادمه با یارانه چهار نفر یک ماه لاکچری میشد زندگی‌کرد سیگار پاکتی پونصد تومن بود خلاصه میخوام‌بگم ارزونی با حال ادما و رابطه های دوستانه و خانوادگی و عشقی رابطه مستقیم داره . عین اسکلا دو دوره به رای دادم تو این دو دوره یعنی هشت سال احساس میکنم هشتاد سال پیر شدم . بگذریم.

 

الان حسا خیلی فرق کرده رفاقتا بو خیانتو نامردی و لاشی بازی گرفته دیگه خبری از اون دوستیا و حسای پاک نیست انگار اخر گزمان شده بیماریا ، اتفاقات، ادما ، همه و همه انگار دیگه تهشه خیلی همه چی منفی شده.

دنیا به کلی تغییر کرده خلاصه دنیای حال اینه که: (تاریکی جهان را فرا گرفته).

حالا که فکر میکنم دلخوشی خیلی مهمه و واسه ادامه حیات ادم یه چیز واقعا واجبه.

دلم دیگه به هیچی خوش نیست نه به خانواده نه به دوستان نه به عشقم که دیروز بعد یسال سختی و خون دل خوردن که نمیدونید چیا کشیدمو کشید بهم میگه: عشق نمنه من اصن نمیدونم عشق چیه ، من عاشقت نیستم و اگه خارج رفتنم اوکی بشه ولت میکنم میرم و اصلا احساس دلتنگی نمیکنم و تو بیشتر برام مثل یه عروسکی تا عشق. 

منم که فقط خودمو تحقیر‌کردم انگار ؛ چون هی به زور میخواستم‌بگه عاشقمه . البته تقصیر منم نیست بعد از این همه خون دل خوردن فکر میکردم بخاطر عشق با منه نمیدونستم عاشق نیست و فقط هست که باشه . میدونید چون همیشه رابطمون جوری بود که انگار اون بیشتر عاشقه منه . بارها ازش پرسیدم که تو بیشتر عاشق منی یا من و اون در جواب خودشو عشقشو حسشو بیشتر میدونسته. و حالا اینو میگه که عاشقم نیست اصلا. چه میدونم .

شرمنده ام جوانی تورا چه سخت گذرانده ام

وقتی دیگه بیدار شدی تو خوابت سخته

این روزا این حال منه

تو ,یه ,خیلی ,  ,انگار ,عشق ,بود که ,نه به ,از خواب ,هست از ,خون دل

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گشادالملوک X-Games cosmeticshop لایتنـــــــاهی پاک و پاکیزه اجاره خودرو بدون راننده سعادت رنت کد تخفیف خشکشویی آنلاین تهران ، خشکشویی پاکان ، زود شور و... مهندس باش ! وبلاگ حقوقی رضا زالی سفینه آزادی